نقطه نظرات

مجله نودادس، 10 مه 1976

ایران درّودی ، که هم به سنت ” بیان گریان ” پیوسته است ، هم به حق به ” مکتب پاریس ” تعلق دارد و هم از خود انگیختگی ” تصنع گرایان ” سرشار است ، آرمان های زیبایی شناختی ، رویاها و شوق شکل آفرینی خود را از طریق سطوح و ساختارهایی مسحور کننده به تصویر می کشد که در آنها شکلها چنان مستحیل می شوند ...

ایران درّودی نشانی از ایران

شعر، «این بی نهایت مثله شده ...» این ویرانی برای خاطر آن بی ایمانان (ابن الوقت)، و قدر ناشناسان هنر ناب. از این رو حظ وافر نزد ما همانا دیدن نقاشی های تحسین برانگیز ایران درّودی است. چگونه می توان در مورد هنرمندی والا و کامل سخن راند که 35 سال همزیستی با هنرهای زیبا در پاریس او را به پختگی و خلوص رسانیده...

چگونه می توان یک زن ایرانی بود ؟

گل‌هایی که در طبیعت وجود ندارند ، شاخسارهایی که از مرداب ها سر بر می آورند دورنماهای وهم انگیزی که در آنها اشیاء معمولی و اختراعی ، غریب و بی مناسبت قد می افرازند و از میانشان ، در جوّی محو و رویایی، ویرانه یا هیولایی از تخت جمشید ظاهر می شود ...

سال 1963

گمان می كنم من از جمله معدود افرادی باشم كه از گم شدن در ميان دالانهای پيچ در پيچی كه نقاشانی بيشمار با چشمی پر از بيم و اميد در آنجا به دنبال «مينوتور» می گردند ترسی ندارند. نقاش، دانسته يا ندانسته هميشه تصوير شخص خود را می كشد.

نشريه فرهنگ مکزيک

گرمايي شورانگيز در شعله هاي نفت يادآور بازاري داغ. بازار بي پايان جان. تسخيرناپذير. لااقل به تمام و کمال و به قطع. ايران درّودي که در هدف غايي و مبهم خويش تنها مانده است رازي را بازگو مي کند. راز مردم خود. راز خويشن. و شايد راز تمام شناخته هاي ناشناختني...

بعضی سبک او را در حد فاصل بین سورئالیسم و سمبولیسم توصیف می کنند و برخی دیگر هر دو اطلاق را صحیح می دانند. حقیقت، اما، این است که درّودی از طبقه بندی شدن در چارچوب ها و سبک ها گریزان است، چرا که ضمن ترسیم جهان تصاویر ذهنی و رویاهای بلند پرواز خود در میان گل های روییده در دورنماهای غریب نورانی...

تيرماه 81

نقاشيهاي ايران درّودي، به نور درخشان ايران وفادار مانده است. خاستگاه اين روشنا، گاه جغرافيا است كه از زاوية تند تابش آفتاب بر اين اقليم برمي‌آيد، گاهي نور جنبة فرهنگي دارد به ازاي روشني‌انديشي حكمت عرفاني ما، و از سويي درخششي تاريخي است و نور دروني زندگي جمعي اقوام ايراني بر اين فلات را باز مي‌تاباند...

پيش از تو
صورتگران 
بسيار 
از آميزه برگ ها 
آهوان برآوردند؛
يا برشيب كوهپايه ئي
رمه ئي

فرم‌ها بي‌آنكه در حالت بي‌وزني خود به تجريد كامل گراييده باشند، در سرحد ممكن‌ها و ناممكن‌ها قرار گرفته‌اند. موج خروشان «نور» كه سياهي‌ها را مي‌زدايد و با قلم‌هاي پهن در رنگ شيري تصوير شده، از بي‌نهايت به جنبش درآمده تا مرز واقعيت عيني نزديك شده است...