جواد مجابي
نقاشيهاي ايران درّودي، به نور درخشان ايران وفادار مانده است. خاستگاه اين روشنا، گاه جغرافيا است كه از زاوية تند تابش آفتاب بر اين اقليم برميآيد، گاهي نور جنبة فرهنگي دارد به ازاي روشنيانديشي حكمت عرفاني ما، و از سويي درخششي تاريخي است و نور دروني زندگي جمعي اقوام ايراني بر اين فلات را باز ميتاباند. در شعاع تابش اين مهر فروزان، ميتوان از تابلوهاي دوران جديد ايران درّودي شناخت بيشتر و لذتي افزونتر اندوخت.
به خاطر نوع تابش آفتاب بر اين سرزمين، منظره ساكن نميماند و دايم از رنگي به رنگ ديگر تغيير و تنوع مييابد، اين دگرگوني منظرة واحد در تابش نوري كه هر دم رنگ و حجم ديگري به قاب تماشا ميدهد، نگاه ايراني را بر نور به عنوان عنصر خلاق و نيرويي آفرينشگر متمركز كرده است. از جهان اساطيري به اين سو، خورشيد در اين سرزمين، گاه در قلب آيين مهرپرستي و زماني چون نماد آتش در كيش زردشتي، سپس در قرون تاريخي به مثابه نورالانوار عرفاني بر بينش ايراني روشني افكنده است. در حقيقت نور تند كويري سرزمين كه بالاي سر و پيرامون ما درخشش داشته، به تدريج به پيدايش نوري دروني مسلط بر عصب و آگاهي ما، مجال نوزايي داده است. در درازناي حكومت اهريمن بر سرزمين اهورايي و سلطة ستم تاريكي بر اين آب و خاك و آدميان اين خطه، چنانكه مانويان و صوفيان حقيقت تاريخي را در آيين خود، ثبت كردهاند آن نور دروني قرنها در عرصة هنر و ادبيات و حكمت عاميانه، مردمان روشنانديش را در عين ظلمتزدگي، برپا نگه داشته و به پيروزي نهايي روشنايي موعود، اميدوار كرده است.
نقاشيهاي تازة ايران درّودي چون بلوري افراشته پيش خورشيد نيمروز، از نور برشتة كويري انباشته است. در متن تابلو هر عنصر در تابش نوري اشراقي جزيي از يك تركيب تابان ميشود. در تركيب كلي، به رغم حضور حفرهها و لكههاي نيلي و كبود، سيطرة بارش رنگ سفيد و زرد و نارنجي عنصري مسلط است. آگاهي شهودي نقاش به فرهنگ سرزمين خود عرفاني بدو بخشيده است كه پيروزي نهايي نور را بر بسيط سرزمين مشرقياش از همين حالا اعلام ميكند.
جواد مجابی
تيرماه 81