در مطبوعات
نقطه عطفی در تاریخ هنر معاصر ایران : نگارخانه ای به وسعت یک شهر
نقطه عطفی در تاریخ هنر معاصر ایران
ایران درّودی
همیشه باور داشته و دارم که ملت ما از هوش و حافظهی تاریخی سرشاری، برخوردارند. به اعتقاد من درست همزمان با مذاکرات هستهای که ایران مرکز توجه جهانیان است، شهرداری تهران دست به کار بیسابقهای میزند تا به جهانیان یادآور شود که ما پایهگذار حقوق بشر بودهایم و برای هنر و آزادی اندیشهی انسان که در هنرش متجلی است، ارزش زیادی قائلیم.
تبدیل کردن شهر تهران به یک گالری بزرگ با 1600 بیبلورد، آن هم در این موقعیت حساس کنونی تنها میتواند خلاقیت ذهن هوشیار یک ایرانی باشد. میدانیم که شهرداری برای بیلبوردهای تبلیغاتی، روزانه هزینهای دریافت میکند. شهرداری نه تنها از درآمد دهروزهاش صرفنظر کرده، بلکه برای چاپ 1600 بیلبورد، آن هم در ابعاد بزرگ، هزینهی هنگفتی را متقبل شده است. مهمتر از این مسائل مادی، اهمیت و اعتبار دادن به هنر نقاشی است که این حرکت هنرپرورانه، ارزشش را دارد.
این نمایشگاه بزرگ، زمینهساز آیندهی هنر معاصر ایران و مشوق هنرمندانش ایرانی است و از طرفی دیگر توانسته است به هدفی بزرگ که نشاندهندهی ارزشهای معنوی ملت ما به جهانیان است، نائل ايد .
نخستین باری است که این ابتکار بیسابقه در دنیا رخ میدهد، گرچه ممکن است گروهی بگویند کسانی که با ماشین از کنار این بیلبوردها میگذرند، فرصت دیدن آثار و نام هنرمندش را نداشته باشند یا اینکه رهگذران نتوانند ، آثار و نام خالقش را به خاطر بسپارند... یا سخنانی از این دست.... ولی به نکات مثبت این ابتکار بیندیشیم که اشاعه هنر در سطح کوچه و خیابان و ایجاد رابطهای بیادعا بین رهگذر و هنر است و نتیجه اینکه جایگاه هنر و هنرمند را بالا میبرد.
در برنامهای به نام «هنر جهان را ساخت» دیده بودم که نقش برجستههای تختجمشید و دستهای به هم پیوستهی رعایا که هدایایی به همراه دارند، در فتوحات ایرانیان و پخش اهداف انساندوستانهی آنان در کشورهای دیگر، نقش بزرگى بازی کرده است. این بار هم این نمایشگاه در ابعاد شهر تهران به نوعی یادآور این خصلت دیرینهی ملت ماست.
همیشه با دیدن بیلبوردها در سطح شهر که اکثرا یکنواخت و تکراری هستند، با خود اندیشیدهام، آیا به راستی دیدن این آگهیهای اکثرا بدسلیقه و تکراری، تاثیر منفی بر بینندگان نمیگذارد؟ اکنون به این نتیجه میرسم این گناه بیلبوردها نیست که دوستشان ندارم، بلکه پیام و هدف تجاری آنهاست که ناخودآگاه به من رهگذر تحمیل میشود. به عبارت دیگر، گذشته از نحوهی اجرای تبلیغاتی بیلبوردها، این پیام و هدف آنهاست که مرا آزار میدهد و سعی میکنم نبینمشان.
به عنوان یک ایرانی و یک نقاش که همیشه تا جایی که در امکانم بوده، برای شناساندن هنر نقاشی به هموطنانم خدمت کردهام، وظیفه خودم میدانم که به برگزارکنندگان این نمایشگاه عظیم و هوشمندانه، تبریک بگویم و آرزو کنم که از ایرادات نادرستی که احتمالا مطرح خواهد شد، دلسرد نشده و راه بزرگی را که آغاز کردهاند، ادامه دهند.
شنیدهام که در مطبوعات متعبر دنیا ،استقبال عظیمی از این نمایشگاه شده و به تفصیل به آن پرداختهاند، انتظار میرود که ایران به خاطر نگاه انساندوستانهاش سرمشق سایر کشورهایی که مادر نقاشی جهان هستند، بشود.
مجله صدا، یکشنبه 27 اردیبهشت 94، شماره 85