در مطبوعات
مصاحبه گلنسا اردلان
بعد از چندین دهه تلاش توانستید کلنگ موزهتان را بزنید، روند این کار چگونه بود و موزه در کجا شکل می گیرد؟ از روزی که بعد از این همه سال تلاش برای شروع احداث موزه رفتید بگویید.
١: روزى كه اثر : نفتم :در اكثر مطبوعات متعبر دنيامنتشر وسال بعد تجديد چاپ شد ،ارزو كردم روزي صاحب موزه اى بشوم كه بوسيله اين موزه بتوانم فرهنگ هنر نقاشى را در وطنم اشاعه دهم . به واقعيت پيوستن اين ارزو ٤٧سال زمان برد .در اين فاصله بهترين كار هايم را به اين منظور كنار گذاشته نمى فروختم . شش سال پيش منزلم در پاريس را فروختم ،بقيه اثاري كه در پاريس داشتم با كاميون به ايران اوردم . بنيادى درست كردم و ١٩٥ اثرمنتخبم را كه در عرض اين سالها به همين منظور حفظ كرده بودم،رسمأ ومحضرى به بنيادم بخشيدم تا بنياد اثار را در قالب موزه اى به ملت ايران اهدا كند . هزينه ساختمان موزه را به شخصه عهده دار هستم . معمار اين موزه اقاى دكتر درويش هستند كه يكى از بزرگترين معماران دنيا وافتخار هنر معمارى ايران هستند ونقشه موزه را به من هديه كرده اند. كار ساختمان موزه به زودي اغاز به كار خواهد كرد .
از تلاش هایی که در این چندین سال برای تأسیس این موزه کردید، برنامه کار موزه و آثاری که در آن قرار خواهد گرفت برایمان بگویید؟
اولين تلاش من فروش منزلم در پاريس در راستاي به دست آوردن هزينه ساختمان موزه بود و بقيه در مدت شش سال ، سعي من بر اين بود كه زمين اين موزه را كه توانايي خريد آنرا نداشتم به دست بياورم .
شش سال انتظار دائم همراه با دلهره و گاه سرخوردكي برايم بسيار سخت بودوكند و دشوار گذشت ولي كار گرفتن زمين از شهرداري تقريبا در مدت زمان نسبتأ كوتاهى انجام شد .گويي زمان برپايي موزه از پيش تعين شده بود .كلنك خوردن زمين مى بايد درست در اين تاريخ انجام ميشد ،نه زودتر نه ديرتر ! آدم هايي كه مي بايد در اين راستا براي گرفتن زمين موزه همكاري مي كردند انسانهاي بسيار با حسن نيتي بودند و كار را به سرعت انجام دادند .
به عنوان هنرمندی صاحب موزه و در حالیکه ایران کشوری پر از تناقض است، چقدر به برپا ماندن موزهتان مطمئن هستید؟
ممكن است بپرسم چرااينگونه منفي برخورد مي كنيد ؟ خوشبختانه من همه چيز را دقيقا پيش بيني كرده و خودم را مجهز كرده ام . بعد از من موزه به صورت هيئت امنايي كار خواهد كرد و اساسنامه بنياد هم بسيار محكم و تمام مشكلات بعدى در ان پيشبيني شده است . دليلي وجود ندارد كه براي برپا ماندن موزه نگران باشم .
رسانه و مطبوعات چهطور میتوانند به پیشبرد موزه شما کمک کنند
.اين يك كار اجرايي است. رسانه ها ومطبوعات فقط در جهت اطلاع رساني مهم هستند و نميتوانند كاري از پيش ببرند.
شما برای تأسیس موزه تان بسیار تلاش کرده اید و تا به حال این خود شما بودید که به طور مستقل، قدم به قدم مراحل احداث آن را پیش بردید ولی آیا به نظر شما دولت برای هنرمندان صاحب سبک و به نام هنر نقاشی ایران همچون «ژازه طباطبايي» و یا «علیرضا اسپهبد» به فکر احداث موزه ای خواهد بود ؟
بعيد مي دانم . شما فراموش مي كنيد كه من ١٩٥ تابلو را به موزه مي بخشم و هزينه ساختمان آنرا هم مي پردازم وانگهي شرايط يكسان نيست
در حال حاضر تهران فقط يك موزه بيشتر ندارد كه گنجايش نمايش اثار ان بسيار محدود است . قدر مسلم در اينه نه چندان دور دولت مى بايد مىبايد به فكر داشتن موزه هاى متعددى براى نمايش اثار همه ى هنرمندان
با ارزش كشورمان باشد .
گفته میشود که شما دیدار خاصی با سالوادور دالی داشتید، این دیدار چهطور اتفاق افتاد، آیا چیزی هست که در مورد این دیدار بخواهید به مخاطبان خود بگویید؟
خوشبختانه من با بسيارى ازهنرمندان بزرگ معاصر دنيااز نزديك آشنا شده ام . سالوادور دالي يكي از آنهاست . دالى از نوابغ بزرگ قرن ما وانسان بسيار جالبى بود . من گذشته از نقاشى هايش ، طراحى هاى جواهر او را بسيار دوست ميدارم .
بعد از حضورایران درودی در هنر نقاشی، هنر تجسمی ایران صاحب سبک خاصی شد، آیا هیچوقت به پرورش شاگرد فکر کرده بودید؟
هرگز ، چرا كه من قادر نيستم حس هاي خودم را براي نقاشي كردن به كسي منتقل كنم وانگهي نقاشي اموزشي نيست بلكه تجربه و شناخت زندگي و ارزش هاست . به همين خاطر وقتي پدر و مادر ها به من براى راهنماي مراجعه مي كنند و مي گويند فرزندانشان علاقه به نقاشي دارند آنها پاسخ من اين است كتابهاي خوب نقاشي در اختيار كودكانتان قرار دهيد بگذاريد آنها از طريق حس هايشان به نقاشي علاقه مندشوند و با ديدن اثار خوب ، نقاشي را فرا گيرند. نقاشي زمانه ى ما ابتكار محض است و تكنيك نقش بسيار كمرنگي دارد به عبارتي ديگر نقاشي تكنيك نيست كه ياد بگيرند حسي است كه بايد تربيت شود
نظرتان درباره حراج آثار هنری و حضور پیدا کردن اثر هایی در حراجی چون «کریستی» چیست؟
من در دوره دانشجويي كارهايم را براي امرار معاش به قيمتهاي بسيار پايين به حراج مي گذاشتم ولي امروز معتقدم كه خريد فروش نقاشي از طريق حراج ها و بطور كلى اقتصاد نقاشي، اصلانه تنها مسئله من نيست بلكه در تناقض با نوع نگاه من به هنر نقاشي است . انساني چون من كه كارهايش را به ملت ايران مي بخشد مسلما به دنبال مسائل اقتصادي و فروش آثارش انهم توسط حراجها نيست ولي من از شما مي پرسم چرا( كريستي )براي شما مهم است ؟
وضعیت آثار هنرمندان بزرگی که در قید حیات نیستند را چگونه میبینید؟ آیا آثار هنری شان در جایگاه درستی به لحاظ ارزش و شأن واقعی شان قرار دارد؟
من نگران آنهايي هستم كه در قيد حيات هستند چرا كه حراجهايي مانند كريستي دبى كه نام برديد ارزش ها را به گونه اى بهم مي ريزند . وانگهى ان ها ،ارزشها را با قيمتهاي كاذب مي سنجند .براى ادم هاى معمولى كه تخصص خاصى ازشناخت هنرنقاشى ندارنداينگونه ارزيابى هاگمراه كننده است .
شما از معدود هنرمنداني هستيد كه آثارتان را هرگز در حراج شركت نداده ايد اما چند ماه گذشته يكي از آثار شما در حراج تهران بود آيا شما مستقيم در اين حراج شركت كرده بوديد و آيا در دوره جديدي شركت خواهيد داشت ؟
اتفاقا من در حراج چندين بار شركت كرده ا م اما هميشه به نفع خيريه ها . اثرم را به خيريه مي بخشم و مسئولين خيريه ،اثر را در حراج به فروش مي رسانند . اين كار مرا درحراج كه شما به ان اشاره داريد متعلق به مجموعه دار بسيار ثروتمندى بودكه ٤٧ سال پيش انرادر نمايشكاهم به قيمت بسيار بالايى از من خريدارى كرده بود . اين نخستين بار بود كه اثرى از من درحراج به فروش گذاشته ميشد . .از انجا كه ارزيابي اثار بر مبناي ارزش هنرى ان نيست ،در قيمت گذارى انچنان قيمتى تعين كردند كه عملا در حراج ثابت شد ، خريد وفروش يك اثر هنري در حراج ، چيزى متفاوت از فروش سهام كارخانه قند و شكر در بازار نيست و ربطى به هنر وارزش ان ندارد .
مي بينيد كه چقدر حق دارم وقتي مي گويم قيمت ها را نمى بايد با ارزش ها اشتباه كردواين يكى از درس هاى پدر در خريد نخستين تابلويم از من بود .
من در دوره دانشجويي آثارم را روى سنگ فرش ميدان سن ماركو ونيز براي فروش مي گذاشتم وامروز ابايي از گفتنش ندارم . ولي پيش خودم سر بلندم كه هرگز. با آرمانهايم در تناقض قرار نگرفته و نخواهم گرفت من با انچه از بافت ارمانهايم نيست يا انرا باور ندارم سازش نميكنم .بنا بر اين مدت هاست گه راهم را از حراج ها چه در داخل چه در خارج جدا كرده ام . مگر كساني كه پيشتر ها كار مرا خريده باشندوانهااثرى از مرا به حراج ارائه دهند .