رویداد

1402/8/7

به مناسبت دومین سالگردپیوستن بانوی نور به نور

پرندگانِ من می‌روند و دور می‌شوند، این آخرین کاروان است دیگر. ...  سال‌ها میگذرد و خواهد گذشت. من هر سال به انتظار شما خواهم بود و لانه‌ی شما را که زمستانِ بی‌رحم از هم می‌پاشد، درست خواهم نمود.. ولی اگر شما آمدید و من نبودم.. و اگر خاک جسدِ مرا پوشانده بود، بر روی گورم بیایید.. روحِ من در انتظار است. با پایِ کوچکِ خود با خاک ِوجودم بازی کنید. پری به یادِ یک عمر انتظار به یادگار گذارید. خاک خواهد شد. خاک‌هایمان در هم فرو خواهد رفت.  این اولین و آخرین انتظار است..   پی‌نوشت: متن بالا بخشی از دومین نوشته‌ی ادبی ایران درودی می‌باشد که در چهارده‌سالگی نوشته و در سالنامه‌ی دبیرستان انوشیروان دادگر منتشر شده است.  نام اثر: زمستان ابعاد: ۹۲*۶۵ سال خلق: ۱۹۹۲